موافق شدن ساز با سازی. (آنندراج) (غیاث). هماهنگ شدن و موافق گشتن ساز و آواز. (ناظم الاطباء). آهنگ یافتن سازها. میزان شدن آلات موسیقی. (فرهنگ فارسی معین) ، منظم گشتن حرکات دستگاه ساعت به وسیلۀ پیچاندن فنر مخصوص. (فرهنگ فارسی معین). جمع شدن فنر و وسایل کوکی بوسیلۀ کلید برای کار کردن آن. (از فرهنگ لغات عامیانۀ جمالزاده) ، در تداول عامه، از جا دررفتن. متغیر شدن. (فرهنگ فارسی معین). خشمناک شدن. به خشم آمدن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). عصبانی شدن و از کوره دررفتن. (فرهنگ لغات عامیانۀ جمالزاده) ، بحرف آمدن شخص ساکت. (از ناظم الاطباء)
موافق شدن ساز با سازی. (آنندراج) (غیاث). هماهنگ شدن و موافق گشتن ساز و آواز. (ناظم الاطباء). آهنگ یافتن سازها. میزان شدن آلات موسیقی. (فرهنگ فارسی معین) ، منظم گشتن حرکات دستگاه ساعت به وسیلۀ پیچاندن فنر مخصوص. (فرهنگ فارسی معین). جمع شدن فنر و وسایل کوکی بوسیلۀ کلید برای کار کردن آن. (از فرهنگ لغات عامیانۀ جمالزاده) ، در تداول عامه، از جا دررفتن. متغیر شدن. (فرهنگ فارسی معین). خشمناک شدن. به خشم آمدن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). عصبانی شدن و از کوره دررفتن. (فرهنگ لغات عامیانۀ جمالزاده) ، بحرف آمدن شخص ساکت. (از ناظم الاطباء)